بازی سالم، برای جامعه سالم

بازی و نیاز به حس خودمختاری (قسمت اول)

کلیدواژه ها: متقاعدسازی  سواد رویه‌ای  تعاملی بودن  مسئولیت‌پذیری  رویه‌های بازی  سواد بازی  اخلاق بازی  رشد اخلاقی 
دوشنبه ٠٦ بهمن ١٣٩٩

خودمختاری: انتخاب و اراده

درک این امر ساده است که آزادی و انتخاب ذاتاً ارزشمند هستند، از این رو این خطر وجود دارد که ما برای درک مفهوم خودمختاری در همین نقطه متوقف شویم. اما برای درک قدرت بازیها در ایجاد رضایت از طرق برانگیختن حس خودمختاری، مهم است که درک دقیق‌تری از معنای واقعی خودمختاری، و آنچه به رضایت از آن کمک می‌کند، داشته باشیم.

نخست، درست است که احتمالاً حس خودمختاری زمانی برآورده می‌شود که ما احساس می‌کنیم انتخاب‌ها و فرصت‌های جالبی داریم، اما این امر از «آزادی» متفاوت است. بلی، آزادی تلویحاً اشاره می‌کند که ما در انتخاب‌ها و کنش‌های خود درگیر قید و بند نیستیم، اما این امر صرفاً شرایط محیطی ما را توصیف می‌کند، و نه وضعیت ذهنی ما را. هر ساله چند نفر بازنشسته می‌شوند و به «وضعیت» آزادی قدم می‌نهند، و سپس نمی‌دانند که باید با زمان‌شان چه‌کار کنند؟ همه‌ی ما افرادی را دیده‌ایم که گویی آزادی انتخاب زیادی دارند، اما بنا به دلایلی به نظر نمی‌رسد که بتوانند از این آزادی انتخاب بهره ببرند. بسیاری از افرادی که آزادی زیادی دارند گاهی به این جهت و گاه به جهت دیگر متمایل می‌شوند، اما گویی نمی‌توانند کاری کنند که «آزادی‌شان» کارآمد شود.

آنچه برای بسیاری افراد حکم حلقه‌ی گم‌شده را دارد عدم درک این نکته است که فرصت‌های جالب یا ارزشمندی برای پیگیری هست و راه‌ها و ابزارهای حاضر و آماده‌ای برای کنکاش‌کردن وجود دارد. آزادی به تنهایی کافی نیست – هر فرد باید خود فرصت‌های واقعی را در محیط خود ببیند. ما تنها زمانی احساس آزادی انتخاب می‌کنیم که وضعیت‌مان را همچون وضعیتی می‌بینیم که به ما انتخاب‌ها یا راه‌های جایگزین هیجان‌انگیز و ارزشمند ارائه می‌کند، انتخاب‌هایی که ما می‌توانیم به واقع آنها را مورد کنکاش کنیم و برخی از آنها را در مقام عمل محقق سازیم، و نه صرفاً انتخاب‌هایی که فقط تخیلی و ذهنی به نظر برسند. همین انتخاب‌ها یا فرصت‌هایی برای کنش معنادار و واقعی هستند که بیش از هر چیز به خودمختاری کمک می‌کنند.

کمی که به پیش می‌رویم، وقتی این انتخاب‌ها به تقویت حس خودمختاری کمک می‌کنند، در می‌یابیم که خودمختاری به نوبه‌ی خود همیشه وابسته به داشتن «انتخاب» نیست. خودمختاری اساساً و بیش از هر چیز به کنش ارادی مربوط است، صرف نظر از اینکه انتخاب‌های پیش روی ما تا چه حد متنوع باشد. خودمختاری در بطن خود به معنای این است که کنش‌های فرد با نفس و ارزش‌های درونی فرد همخوان باشد؛ به این معنا که فرد احساس کند خود اوست که تصمیم می‌گیرد و می‌تواند پشت تصمیم‌هایی که می‌گیرد بایستد. وقتی بخواهید از یک مسیر خاص بروید، حتی اگر آن مسیر تنها مسیر پیش روی‌تان باشد، همچنان احساس خودمختاری می‌کنید. مطمئناً، شرایط محیطی آزادی و انتخاب توانایی انتخاب و بهینه‌کردن ترجیح‌های فردی را تسهیل می‌کند، اما اراده نیازمند این نیست که فرد فرصت‌های بسیار داشته باشد. در واقع، غالباً وقتی فرد احساس کند ماموریت یا هدفی دارد بیشتر احساس خودمختاری خواهد داشت، حتی اگر گزینه‌های زیاد و انتخاب‌های مشخصی را پیش روی خود نبیند.

ما در زندگی‌های عادی‌مان مثال‌های زیادی از این نوع رفتارهای محدود به قید و بند اما ارادی می‌بینیم. پدر و مادری که «آزادی‌شان» به خاطر مسئولیت‌های کودک نورسیده محدود شده است، اما زندگی تازه‌ی خود را با جهان عوض نمی‌کنند. کارمندی که تحت فشار است، اما به ارزش و اهمیت پروژه‌اش اعتقاد دارد، به شکل اراده رفتار می‌کند، هر چند در انتخاب شغل گزینه‌ی دیگری ندارد. در مدل ما، نیاز به خودمختاری می‌تواند با انتخاب‌های معنادار تشدید شود، اما فرد می‌تواند با یک انتخاب در پیش روی خود نیز، انتخابی که دنبال‌کردنش عاقلانه باشد، احساس خودمختاری کند، خواه در این شرایط گزینه‌ی دیگری باشد یا نه.

خودمختاری در آموزش

مدرسه تصویری از کارهایی را به ذهن متبادر می‌کند که باید انجام دهیم، به همین دلیل واکنش اولیه‌ی افراد به واژه‌هایی چون مشق شب چندان مثبت نیست. از این رو، والدین و مربیان در مورد چگونگی ایجاد انگیزه در آموزش و یادگیری زیاد بحث‌ می‌کنند. ما و همکاران‌مان مطالعات زیادی انجام دادیم و تاثیر تجربه‌ی خودمختاری بر انگیزه‌ی یادگیری و موفقیت آموزشی را بررسی کردیم. یافته‌ی ثابت این مطالعات این بوده است که وقتی دانش‌آموز احساس می‌کند که مربی‌اش از خودمختاری او حمایت می‌کند – به نسبت زمانی که دانش‌آموز احساس کند تحت کنترل است – تمرکز بیشتر، حفظ و یادگیری بهتر و به طور کلی احساس بهتری در دانش‌آموز ایجاد می‌شود. به عبارت دیگر دانش‌آموز وقتی مربی خود را نه در جایگاه زورگویی مستبد، بلکه به عنوان رهبری فهیم می‌بیند که گوش می‌کند، گزینه در اختیار او می‌گذارد و از ابتکاراتش پشتیبانی می‌کند، تمرکز و عملکرد بهتری دارد.

خودمختاری در ورزش

در فصل پیشین، ارتباط میان بازی‌های رایانه‌ای و ورزش را در رابطه با نیاز ما به سلطه بررسی کردیم. خودمختاری نیز نقشی اساسی در انگیزه‌ی ورزش و مشارکت در آن ایفا می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که لذت از ورزش و سلامتی حاصل از آن، به شکل معناداری به احساس خودمختاری فرد در این فعالیت و میزان پشتیبانی خودمختاری از سوی مربیان و والدین مربوط می‌شود. در واقع، مطالعات حتی نشان می‌دهند که هرچه بچه‌ها در کلاس ورزش احساس خودمختاری بیشتری داشته باشند، فعالیت آنها در خارج از مدرسه نیز بیشتر خواهد بود، چون احساس داشتن اراده برای انجام فعالیت با آن‌ها خواهد ماند.

خودمختاری در روابط دوستانه

ما غالباً فکر می‌کنیم که معنای روابط دوستانه صرفاً در شور و وابستگی است. اما گستره‌ی رو به رشدی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد که رضایت‌بخش‌ترین روابط آنهایی هستند که ما در آنها احساس خودمختاری و توانمندی داشته باشیم. به عبارت دیگر، وقتی ما در کنار کسانی هستیم که سعی نمی‌کنند ما را کنترل کنند بلکه از احساس خودمختاری و انتخاب‌های ما پشتیبانی می‌کنند، احساس صمیمیت بیشتر، امنیت بیشتر، و خوشحالی بیشتری می‌کنیم. وقتی می‌گوییم که می‌خواهیم کسانی که دوستشان داریم ما را «درک کنند»، در واقع این تمایل درونی خود را بروز می‌دهیم که می‌خواهیم پشتیبانی دیگران را در پیگیری علایقی که برایمان مهم هستند، دریافت کنیم.

به طور کلی، دشوار است که مسیر زندگی‌ای یافت که در آن رضایت‌مندی، انرژی، و تمرکز بیشتر با خودمختاری بیشتر رابطه نداشته باشد. خودمختاری برای برانگیختن همه‌ی افراد تبدیل به امری بسیار مهم شده است – در پزشکی و سلامت، رواندرمانگری، آموزش‌های شغلی، و نهادهای مذهبی. قدرت خودمختاری همه‌جایی است. روزهای سروری «ورای آزادی و کرامت» بی‌اف اسکینر سپری شده است – امروزه می‌دانیم که احساس آزادی یا خودمختاری، و کرامتی که این احساس به ما می‌دهد، عاملی اصلی در افزایش انگیزه‌ی افراد است. در مجموع، این پژوهش نشان می‌دهد که چگونه رضایت‌مندی از خودمختاری عنصری کلیدی در کیفیت زندگی ما و همینطور در انگیزه‌ی ما برای حفظ تمرکز در فعالیت‌های ما در حوزه‌های بسیار است. حال اجازه دهید به بازی بازگردیم و ببینیم که بازی‌ها چگونه توانسته‌اند با چنین قدرتی احساس خودمختاری را ارضا کنند. همانطور که احتمالاً حدس زده باشید، یکی از دلایل اصلی این است که بازی‌ها انتخاب‌های معناداری در اختیار بازی‌کنان قرار می‌دهند و کنش ارادی را تسهیل می‌کنند.

بازی‌های رایانه‌ای و نیاز به خودمختاری

توصیف خودمختاری در مدرسه و سر کار بسیار جذاب است، اما واقع‌بین باشید، در جهان ملکولوی ما (به عبارت دیگر، در جهان «واقعی»)، چیزهای زیادی هستند که سر راه ارضای خودمختاری قرار می‌گیرند و به انتخاب و اراده مربوطند. ما به شکل نظری می‌دانیم که همیشه انتخاب‌هایی پیش روی ما وجود دارد (و واقعاً نیز همینطور است). اما بر خلاف این ضرب‌المثل قدیمی، «فرصت در خانه» را به ندرت می‌زند. در واقعیت، وقتی احساس می‌کنیم می‌خواهیم اهرام را ببینیم یا به مدرسه‌ی آشپزی برویم، این ایده‌ها خیلی دور از ذهن و دور از دسترس به نظر می‌رسند. در واقع، ما به ندرت این افکار را به عنوان «فرصت» دسته‌بندی می‌کنیم، چون این دسته‌بندی تلویحاً اشاره می‌کند که آن‌ها در دسترس ما هستند، در حالی که در واقع آن‌ها بیشتر به رویاهایی دور می‌مانند.

به علاوه، چالش‌های بسیاری در برابر احساس اراده در زندگی روزمره‌ی ما وجود دارد. بیشتر ما چندان و به صورت روزمره احساس خودمختاری نمی‌کنیم، و در واقع با خستگی مفرط فهرستی از «تکالیف» خود را انجام می‌دهیم. دستتان را بالا ببرید: چند نفر از شما احساس نمی‌کند که هر کسی از شما چیزی می‌خواهد؟ گزارش را فردا باید تحویل بدهی، لطفاً بعد از کلاس به من زنگ بزن، چرا صورت‌حساب‌ها را پرداخت نکردی – هر روز وظایفی را به همراه می‌آورد که باید انجام شوند، چه بخواهیم چه نخواهیم (یا حتی بفهمیم که باید انجامشان دهیم). هر کدام از ما باید به مراجع متعددی جواب پس بدهیم – نامزدمان، مربیان‌مان، والدین‌مان، و رئیس‌هایمان – که زمان‌مان را چطور گذرانده‌ایم. این وظایف می‌توانند به سادگی تجربه‌ی ما از خودمختاری را محدود کنند.

در مقابل، در جهان دیجیتال بازی‌های رایانه‌ای، می‌بینیم که این محدودیت‌ها تبخیر می‌شوند. صفحه‌ی نمایش روشن می‌شود و ناگهان ما کانون همه‌ی اتفاقات می‌شویم. شخصیت‌های بازی منتظر ما هستند تا ما با آن‌ها صحبت کنیم، تصمیم‌ بگیریم می‌خواهیم چه کار کنیم و چگونه می‌خواهیم زمان‌مان را بگذرانیم. و قوانین واقعیت، قوانینی که به نظرمان برخی اوقات به شدت ناامیدکننده می‌رسند – رضایت دیرهنگام، قید و بندها، و رفتارهای ناعادلانه – ذوب می‌شوند. وقتی در چشم به هم زدنی از مکانی عجیب و غریب به مکانی دیگر سفر می‌کنیم، جایزه‌ها به سادگی و پشت سر هم از راه می‌رسند. تصور کنید که این کار چه رضایت‌مندی قدرتمندی برای نیاز اساسی ما به انتخاب و اراده در زندگی روزمره فراهم می‌کند. در حالی که در جهان مولکولی امید ما به پیدا کردن تنها چند لحظه در هر روز برای خودمان است تا در آن رویای آزادی بیشتر برای دنبال‌کردن علایقمان را ببینیم، در جهان‌های دیجیتال فهرستی همیشگی از فرصت‌ها وجود دارد که می‌توانیم از میان آن دست به انتخاب بزنیم. بازی‌ها دقیقاً برای این منظور طراحی شده‌اند که پس‌زمینه‌ای غنی از انتخاب برای ما فراهم کنند، انتخاب‌هایی که بلاواسطه در دسترس ما هستند. بگذارید در قسمت‌های بعدی همین مقاله، نگاهی بیاندازیم و چند روش را مرور کنیم که بازی‌ها نیاز ما به خودمختاری را با در اختیار قرار دادن فرصت و انتخاب برآورده می‌کنند.

اسکات رگبی و ریچارد ریان (مترجم: سهیل رضانژاد) منبع:برگرفته از کتاب GLUED TO GAMES How Video Games Draw Us In and Hold Us Spellbound نوشته Scott Rigby and Richard M. Ryan - صفحات 39 تا 44 (با تلخیص)

نظر شما درباره این مقاله

الزامی
پر کردن این فیلد الزامی است
الزامی
پر کردن این فیلد الزامی است
comment
پر کردن این فیلد الزامی است