سنجش بازی بر اساس «الگوی ساختار شخصیت هگزاکو» (قسمت اول)
در علم نوپا و نوظهور روانشناسی (Psychology) هدف اصلی شناخت انسان، حالات روحی گوناگون او، ادراکات و احساسات مختلف او در طول زندگی و تاثیر و تاثر این ادراکات و احساسات با عوامل مختلف زیستی، فرهنگی، اقتصادی و هر چیز دیگری است که از دیرباز بر زندگی انسان سایه افکنده است. اصولا دو نقطه نگاه مختلف به شناخت این حالات روحی وجود دارد که هر کدام یک شاخه مجزا از دانش روانشناسی را تشکیل میدهد:
۱.نگاهی که به توصیف و تبیین ویژگیهای کنونی انسان میپردازد و آنها را تحت واژه شخصیت(Personality) دور هم جمع میکند. شخصیت یک مفهوم ایستاست. به این معنا که به مطالعه حالت کنونی فرد میپردازد و سیر گذشته یا مسیر آینده وی را مطالعه نمیکند. البته ممکن است حدسها و پیشبینیهایی در مورد گذشته و آینده فرد بزند. اما همه و همه را از مطالعه و پژوهش بر وضعیت کنونی فرد و بر پایه مطالعه موجود حی و حاضر انجام میدهد.
شخصیت طبق تعریف هنری موری یکی از پیشتازان روانشناسی شخصیت، به رگههای رفتاری و ادراکی مختلفی گفته میشود که به یک قالب پیشبینیپذیر و تکرارپذیر از ادراکات، احساسات و رفتارهای فرد میانجامد. مثلا عصبانی بودن ویژگی شخصیتی نیست. عصبانی بودن یک هیجان است که ممکن است برای هر انسانی در موقعیتهای مختلفی روی دهد. فرد عصبانی دقایقی خشمگین است و ممکن است حتی باعث آسیب به خود یا دیگران بشود. اما وقتی عصبانیت او فروکش میکند، همان فردی میشود که او را از قبل میشناختیم. بنابراین عصبانیبودن ویژگی «تکرارپذیری» را دارا نیست چون موقتی است. اما در مقابل،آن چیزی که در فرهنگ عامه به نام «جوشیبودن» میشناسیم، یک صفت شخصیتی است. فردی که «جوشی» یا «عصبی» یا «زودرنج» است الگویی تکرارپذیر و همیشگی از عصبانیت دارد. در موقعیتهای مکرری عصبانی میشود که معمولا سایر افراد را به آن شدت برانگیخته نمیکند. هیجان خشم در این فرد نیز موقتیست و فروکش میکند، اما نکته در این است که خیلی زود این هیجان باز میگردد و مجددا فرد را در شعلههای خشم گرفتار میکند.
به عنوان مثالی دیگر، «خجالت کشیدن» یا «کمحرف بودن» یک صفت شخصیتی نیست. ممکن است هر کدام از ما در موقعیتهای خاص اجتماعی خجالت بکشیم و یا وقتی بحثی میشود که در آن سررشته نداریم یا برایمان جذاب نیست، سخنی به میان نیاوریم و کمحرف بشویم. اما به محض اینکه بحث به حوزه علاقه ما و تخصص ما وارد بشود، گل از گلمان بشکفد و خروار خروار حرف به مخاطبمان تحویل بدهیم. بنابراین ما خجالتی نیستیم. بلکه هیجان «خجالت» را برای مدت کوتاهی تجربه کردهایم. اما در مقابل «خجالتیبودن» یا به عبارت علمیتر و درستتر، «درونگرا بودن» یک صفت شخصیتی است. چراکه فرد درونگرا الگو و رویه تکرارپذیر و مکرری از کمحرف بودن و به اصلاح «توی خودش بودن» را نشان میدهد. فارغ از نوع موقعیت و بحث، معمولا ساکت است و خیلی سخت از جلد خود در میآيد. بنابراین صفتهای شخصیتی در مقابل هیجانات یا احساسهایی با عمر کم قرار دارند. صفت شخصیتی یک الگوی بسیار عمیق است که گویی گل انسان را در آن سرشتهاند.
۲.در مقابل روانشناسی شخصیت که به مطالعه ایستا و کنونی انسان علاقهمند است، «روانشناسی رشد» (Developmental Psychology) به توضیح پویایی حالات روحی و ادراکات و احساسات انسان علاقهمند است. روانشناسی رشد انسان را در بستر زمان معنا میکند. کودکان چه تصوراتی دارند؟ بلوغ چگونه به وقوع میپیوندد؟ فرد میانسال دنیا را چگونه متفاوت از فرد کهنسال معنا میکند؟ سیستم شناختی یا هیجانی انسان چگونه در طول عمر تغییر میکند؟ و ... سوالاتی از این قبیل همه و همه در بحث روانشناسی رشد مطرح میشوند و پاسخ خود را مییابند.
پر واضح است که این دو نگرش به انسان ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. ایجاد بسیاری از رگههای شخصیتی مثل «انزوا» یا «اجتماعیبودن» علاوه بر اینکه تحت تاثیر عوامل ژنتیکی و زیستی هستند، تحت تاثیر دورههای رشدی قرار دارند. این مثل معروف که «همه چیز ریشه در کودکی دارد» در روانشناسی امروز کاملا پذیرفته شدهنیست اما پر هم بیراه نمیگوید. درواقع شکل درست این مثل به صورت «خیلی چیزها ریشه در گذشته ما دارند» است. علت شکلگیری بسیاری از صفات شخصیتی ما در ارتباط سالهای اولیه زندگی ما با والدین، نوع ارتباط ما با دوستانمان در سالهای اول دبستان و عوامل پیچیده رشدی دارد. ارتباط رشد و شخصیت البته دوسویه است و همانطور که تاریخچه تحولی ما بر صفات کنونی ما تاثیر میگذارد، مسیر تحولی ما در آینده به شدت تحت تاثیر صفات شخصیتی کنونی ماست. مثلا کسی که شخصیت «اجتنابی» یا شخصیت «اضطرابی» دارد، و در مقابل هر چیزی که رنگوبوی هیجاناتی مثل ترس را داراست، فرار میکند یا آنرا نادیده میگیرد، قطعا شانس «قهرمان المپیک شدن» یا هرگونه ماجراجویی لذتبخش در آینده را از خود سلب میکند. یا برعکس، کسی که «شخصیت تکانشی» دارد و با هر تکان عاطفی و هیجانی دستخوش غلیانات شدید روحی میشود، بعید است به راحتی بتواند رنگ یک زندگی آرام و بیدغدغه را ببیند یا چندین سال روی پیشرفت درسی و کاری خود تمرکز کند.
البته این رابطه همیشه حول صفات منفی نمیگردد. مسیرهای تحولی و صفات شخصیتی همانقدر که میتوانند سیاه و ناامیدکننده باشند، در روی دیگر سکه میتوانند سفید و امیدبخش باشند. مثلا صفت شخصیتی «وظیفهشناسی» یعنی کسی که تکالیف محول شده به خود را خیلی جدی میگیرد و سعی میکند هم و غم خود را روی تکالیف بگذارد و آنها را به نحو احسن انجام بدهد، با احتمال زیادی میتواند در درس و کار خود پیشرفت چشمگیر داشتهباشد. یا کسی که ویژگی شخصیتی «گشودگی به تجربیات جدید» را داراست، زندگی ماجراجویانه و دلیرانهای را تجربه خواهدکرد و اگر شانس بیاورد و بتواند خطرات ماجراجوییهای فوق را تا کهنسالی تحت مدیریت خود داشتهباشد، قطعا داستانهای بسیار جذابی از زندگی شخصیاش برای فرزندان و نوههای خود بازگو خواهدکرد.
پر واضح است که داشتن یک انسان سالم در ابعاد مختلف روانی، جسمی و اجتماعی چقدر میتواند در خلق یک جامعه سالم و یک زندگی شکوفا موثر باشد. بنابراین شناختن همهجانبه ابعاد شخصیتی و رشدی یک انسان سالم و مرز گذاشتن بین سلامت و عدم سلامت در این ویژگیهای شخصیتی و رشدی میتواند در خلق چنین انسان و چنین جامعهای بسیار مهم باشد.
رسانه- بازی و نقش آن بر شخصیت:
همه ما میدانیم که در قرنی زندگی میکنیم که ارتباطات مجازی، رسانهها و فرمهای جدید هنری-صنعتی منجمله موسیقی، سینما و بازیهای ویدئویی نقش غیرقابل انکاری در زندگی روزمره طیف کثیری از انسانهای جامعه دارند. شاید انسانهایی که در فرهنگ شهری متولد میشوند به نسبت سایر فرهنگها بیشتر تحت تاثیر فرمهای جدید و تکنولوژیک رسانهها باشند. اما دیگر نمیتوان این تاثیر را حتی به شهرها محدود دانست. با گسترش کامپیوتر و بخصوص گوشیهای هوشمند، بالاتر از ۹۰ درصد از انسانها در بیشتر کشورهای جهان در مواجهه با فیلم، بازی، موسیقی و ... پخششده از رسانهها و شبکههای مجازی هستند. طبیعتا انسانی که با یک ناملایمتی به جوش میآيد و با یک لطیفه زیبا از اعماق دلش میخندد و با یک صحنه نامانوس مو بر تنش سیخ میشود، نمیتواند بیتفاوت از کنار اینهمه فرم صوتی-بصری عبور کند و ادعا کند که تحت تاثیر آنها نیست. چراکه از پژوهشهای دانش روانشناسی اینچنین میدانیم که این تاثیرات یادشده در موارد کمی ضمیر خودآگاه افراد را درگیر خود میکنند و در موارد بیشتر جولانگاه خود را در بخش ناخودآگاه ذهن پیدا میکنند. بنابراین برای حفظ و افزایش سلامت فرزندان و بزرگسالان جامعهمان، واجب اکید است که از تاثیرات این فرمهای نوین تاثیرگذاری باخبر باشیم.
برای دقیقتر شدن بحث کار خود را به رسانه «بازیهای ویدئویی» محدود میکنیم. چراکه اینجا وبسایت «فهم بازی» است و ما به شکل تخصصی روی موضوع تاثیرات این فرم نوین تاثیرگذاری بر احساسات و ادراکات انسانها صحبت میکنیم. ازآنجاییکه بحث بازی در میان است، غالبا با گروههای سنی پایین به عنوان مخاطبین این سبک رسانه مواجه هستیم. بنابراین بحث «رشدی» که بالاتر به آن اشاره شد، اهمیت ضروری خود را کاملا آشکار میسازد. پدیده بازی ذهن کودکان و نوجوانان ما را با نسبت بیشتری به بزرگسالان درگیر خود میکند (هرچند بزرگسالان هم به شکل کاملا غیرقابل صرفنظری به بازی میپردازند). و این بازیکردن دقیقا در «دورههای حساس رشد» اتفاق میافتد. یعنی زمانهایی که کودک یا نوجوان ما بیشتر و بیشتر از هر وقت دیگری تحت تاثیر محیط و تاثیرات محیطی است. مثلا وقتی که تازه دارد زبان در میآورد یا وقتیکه برای اولین بار با مساله تفاوتهای جنسیتی با جنس مخالف خویش آگاه میشود. این موضوع کاملا شفاف است که مواجهه کودک یا نوجوان ما در دوره حساس رشدی خود با مطالب و صحنههای مناسب چقدر میتواند تاثیر مثبت و سازنده بر مسیر تحولی طبیعی او داشتهباشد و بلعکس، مواجهه با مطالب و صحنههای نامناسب (چه از نظر کیفیتی و محتوایی و چه از نظر صرفا هنجار سنی) چقدر میتواند ذهن او را آشفته کند و از رخ دادن اتفاقات طبیعی و مثبت تحولی در ذهن او جلوگیری کند. پژوهش در راستای تاثیر بازیها بر ویژگیهای شخصیتی و رشدی انسان دقیقا آبشخور معنایی خود را از همین دغدغه تامین میکند.
برای بهتر فهمیدن چگونگی تاثیرگذاری بازیها بر ویژگیهای شخصیتی و ارزشگذاری فرهنگی آنها بر این اساس بهتر است اول این موضوع را بررسی کنیم که ویژگیهای شخصیتی را چطور باید تقسیمبندی و ارزیابی کرد. هر کدام از ما اگر به ذهنمان فشار بیاوریم، شاید بتوانیم میلیونها ویژگی شخصیتی از قبیل «درونگرا»، «ترسو»، «خجالتی»، «جسور»، «منزوی»، «اجتماعی»، «بذلهگو»، «صادق»، «وظیفهشناس»، «نوعدوست» و ... نام ببریم. حقیقت این است که شاید تعداد صفات شخصیتی موجود در انسانها در فرهنگهای گوناگون «بینهایت» باشد! یعنی برای حالتهای بسیار متنوعی صفت شخصیتی داشتهباشیم. حالا از کجا بفهمیم یک بازی دقیقا روی هر کدام از این بینهایت صفت چگونه تاثیر میگذارد؟ این صفات همپوشانیهای زیادی با یکدیگر دارند و این همپوشانیها اعتبار نتایج پژوهشی ما را تحت تاثیر قرار میدهند. در قسمت بعدی این مقاله، به ارائه جزئیات بیشتری در همین خصوص میپردازم.